English
پنج‌شنبه، 15 جوزا 1404

«حذف نظام‌مند زنان از آموزش: روایت برکناری آموزگاران کودکستان‌ها در کابل»

گزارش
شریک سازید:

روایت: «خاموشی کودکستان‌ها»
نوشته‌ی فرزانه سروری

صبح‌های کابل زمانی با صدای خنده و بازی کودکان آغاز می‌شد؛ کودکانی که دست در دست مادر یا آموزگارشان راهی کودکستان می‌شدند و با هیاهوی شیرین‌شان روح تازه‌یی به شهر می‌بخشیدند. در صحن‌های کوچک کودکستان‌هایی که در کنار مکاتب و شفاخانه‌ها فعالیت داشتند، زنانی مهربان و دلسوز با مهر مادری از این کودکان پرستاری و تربیه می‌کردند. اما امروز، آن دروازه‌ها بسته‌اند، صحن‌ها خالی و خاموش‌اند، و آموزگارانی که زمانی قلب تپنده‌ی این مراکز بودند، اکنون با بغض و درد به روزهای رفته می‌نگرند.

وزارت کار و امور اجتماعی طالبان به‌تازه‌گی نزدیک به ۱۲۰ زن آموزگار و کارمند کودکستان را از وظیفه‌های‌شان برکنار کرده‌است. در فهرستی که در اختیار روزنامه‌ی اطلاعات روز قرار گرفته، نام ۹۲ زن دیده می‌شود، اما منابع تایید می‌کنند که شمار اصلی به ۱۱۷ نفر می‌رسد. بیشتر این زنان در کودکستان‌هایی ایفای وظیفه می‌کردند که در محوطه‌ی مکاتب و شفاخانه‌ها موقعیت داشتند. افزون بر این، گفته شده که نزدیک به سه ماه است حقوق ماهانه‌شان را دریافت نکرده‌اند. این برکناری نه تنها معاش‌شان را قطع کرده، بلکه امیدشان را نیز نشانه گرفته است.

زهرا احمدی، آموزگار با ۱۵ سال سابقه در کودکستان شفاخانه استقلال، با چشمانی پر از اشک می‌گوید: «پانزده سال با دل و جان برای اطفال مردم زحمت کشیدم. صدای خنده و گریه‌ی‌شان با من آشنا بود. اما یک روز آمدند و گفتند دیگر نیازی به تو نیست. بدون کدام اطلاع قبلی یا سپاس‌گزاری، از دروازه بیرونم کردند. هنوز صدای یک دخترک کوچک در گوشم است که هر روز می‌گفت: خاله زهرا! حالا شب‌ها در خواب گریه‌اش را می‌شنوم.»

مریم ناصری، زن جوانی که در کودکستان یک مکتب نسوان به‌حیث کارمند اداری کار می‌کرد، اکنون با ناامیدی در خانه نشسته است. او می‌گوید: «پدرم مریض است و مادرم پیر. هیچ کسی در خانه درآمد ندارد جز من. با آن معاش اندک، حداقل نان شب پیدا می‌کردم. حالا حتی همان را هم نداریم. وقتی به اداره رفتم تا علت را پرسان کنم، یکی از مسئولان طالبان گفت: زن باید در خانه باشد، نه در اداره. دلم شکست. من که برای تربیه اطفال این وطن کار می‌کردم، چرا حالا جایی برایم نیست؟»

ناهید رضایی، آموزگار دیگری که سند ماستری دارد و سال‌ها در مکاتب و کودکستان‌ها تدریس کرده، می‌گوید: «طالبان ما را حذف می‌کنند، اما نمی‌فهمند که ما خاموش نمی‌شویم. مرا از وظیفه کشیدند، اما حالا در خانه‌ام برای دختران همسایه درس می‌دهم. اگر یک در بسته شود، در دیگری باز می‌کنیم. تعلیم را نمی‌شود با زور بند کرد.»

این تنها داستان سه زن نیست. صدها زن دیگر در شهر کابل و ولایات مختلف با همین سرنوشت تلخ روبه‌رو شده‌اند. با وجود تمام فشارها و تهدیدها، صدای‌شان خاموش نشده‌است. آن‌ها هنوز در دل‌های‌شان امید دارند و باور دارند که روزی دوباره دروازه‌های کودکستان‌ها باز خواهد شد، صدای خنده‌ی کودکان بلند خواهد شد، و زن افغان بار دیگر جایگاه واقعی خود را خواهد یافت.

رسانه‌ی راحیل

راحیل نیوز